نمیخوام عاشق باشم(قسمت منحرفی)

02:00 1402/07/02 - 𝓗𝓸𝓼𝓷𝓪

سلام من میخوام بخش منحرفی رمانمو اینجا بزارم و اگر میخواید ادامه رمانمو بخونید باید به وبلاگ لیدی باگ مراجعه کنید

ادامه....

 

 

 

اومد لبامو بوس کرد و منم ادامه میدادم
عطر لباش غیر قابل توصیفه
اومد منو انداخت رو تخت و لباسامو دراورد
رسید به سو‌تی.نم
اونم دراورد و با سی.نه هام بازی کرد
گازشون میگرفت و لیس میزد و میمالوند
منم آه و ناله هام شروع شد
از وسط سی.نه هام لیس زد تااا ک.صم
شرتمو دراورد و شروع کرد به مالوندن و خوردن کص.م
اه و ناله هام کل اتاق رو فرا گرفته
بعد چند ثانیه آبم اومد
از بیرون صدای دوپس دوپس قط شد
آدرین گفت :سا.ک میزنی برام؟
من: باشه
خوابید رو تخت و من رفتم سا.کشو زدم 
آدرین بلند شد و روم خیمه زد و گفت  : گان.دوم بزارم یا بدون گان.دوم؟
من: گان.دوم  بزار
آدرین : چرا؟
من: میترسم آبتو بریزی توم
آدرین: باشه
گان.دوم رو گذاشت سر کی.رش و فرو کرد توم و بالا پایین کرد
بعد حدود بیست دیقه آبش اومد ولی چون گ.ان.د.و.م داشت نریخت توم
برای آخرین حرکت همو بوسیدیم و رفتیم لباسامونو بپوشیم
داشتم لباس میپوشیدم که زیپ لباس گیر کرد. دستم به زیپش نمیرسید 
یهو آدرین اومد زیپشو کشید بالا
من : ممنونم
آدرین: خواهش میکنم

*اینو خوندین برین ادامشم بخونین*