های
برید ادامه 👇🏻💗
اون یه پسر بود .....
یه پسر قد بلند و خوش تیپ 😍
همین جور داشتم نگاهش می کردم که اما ( همکار و دوست معمولی لیندا) گفت : خوبی ؟
- چی ؟ آره آره خوبم 😅
شروع کردم به عکاسی 📸
بعدش رفتم سمت اون پسر که حداقل اسمش رو بفهمم ...
صبر کن ، مطمئن نیستم فکر خوبی باشه 🤦🏻♀️
یهو دیدم اما رفت سمتش و گفت : ممنونم که تا اینجا اومدی ...........( نمی دونم اسمش چی باشه )
پس اسمش ........
رفتم سمتش و گفتم :
- سلام ... من لیندا هستم 😅
+ سلام ، ........ هستم ، خوش بختم 😒🙄
دیدم قیافش یکم عجیب شده ولی اهمیت ندادم و ادامه دادم :
- همچنین ، اگر دوست داشته باشید یکم با همکار جدیدم که شما هستید .......( ادامه ی حرف لیندا : آشنا بشم )
÷ ......... !!! بیا اینجاااااااا ( صدای اما )
فکر کنم اما هم از ........ خوشش اومده 😒
حالا چیکار کنم ؟
با ناراحتی کیفمو برداشتم و رفتم بیرون 👛
چرا به من اهمیت نمی داد ؟
یعنی اما بهتر از منه ؟
چی ؟
نه نه اصلا این طور نیست ....
تو یه دختر قوی هستی و خودتو با کسی مقایسه نمی کنی 😌
پس حالا منم به کسی اهمیت نمی دم ...
سوار ماشینم شدم و رفتم خونه 🚘
+ چه عجب اومدی 🙄 ( میا )
- ببخشید باید عکاسی هم میکردم 🥲
+ یکم ناراحتی نه ؟
- نه خیر اصلا اینطور نیست 😌
+ 🤨🤨🤨😐😐 ( اینجوری نگاهش کرد )
- خیلی خب از یه موضوعی ناراحتم ولی نیاز نیست بگم 😮💨
+ خیلی خب هرجور راحتی
- ناهار خوردی ؟
+ آره تو چی ؟
- منم تو کافه ساندویچ برده بودم اونو خوردم
+ آهان، بیا بشین دارم فیلم می بینم
- باشه الان میام
رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم و بعدش رفتم پیش نیا و نشستم رو مبل 🛋
فیلمه راجب یه دختر بود که عاشق میشه ولی پسره دوسش نداره ....
چقدر آشنا ، آخرای فیلم بود که چشمامو بستم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم ...
ولی کم کم چشمام سنگین شد و ......😴
اسم : ..........
شغل : تو اسکیت مهارت زیادی داره و مدل هستش و بعضی وقتا هم آهنگ میسازه
سن : ۲۵
شخصیت : مهربون ، خوش تیپ ، قد بلند ، باحال و پایه
رنگ مورد علاقه : مشکی و آبی و سبز
بچه ها اما مهم نیست کیه
لطفا همه ی نویسنده های وب ، مدیر جون وب و شمایی که داستانم رو می خونید نظر بدید که اسم این پسره چی باشه
وقتی نظر دادید پست رو ویرایش می کنم و توی جا خالی اسم رو میزارم
در واقع اسمی که به نظرم بهتر بود و بیشتر به عکس میاد رو میزارم و تا دوشنبه وقت دارید نظر بدید
ببخشید کم بود بای 👋🏻💗🦋