سلام بفرمایید ادامه
مثل اینکه ادرین هم از دیدن کلویی خیلی خوش حال شده بود تا اینکه در جواب به یکی از حرف های کلویی گفت
A: 😊منم از دیدن دوست بچه گیام خوش حالم
که با این حرفش خیلی تعجب کردم تا اینکه استاد وارد کلاس شد و در حین صحبت های استاد داشتم به ادرین نگاه می کردم…
تا ایکه استاد گفت برای پروژه هفته آینده تون باید یه گروه دو نفره تشکیل بدین و همه ی بچه ها شروع کردن به اعتراض که دانشگاه تازه شروع شده
بچه ها با استاد در حال بحث کردن بودن که زنگ خورد 🗿✨
ادرین هنوز سر کلاس بود و دیدم که بر گشت سمت نینو و شروع کردن صحبت کردن با نینو…
A: سلام😅من ادرین اگرست هستم و شما…؟
N: منم نینو هستم نینو لحیف
A: از آشنایی باهات خوش حالم نینو
N: منم همین طور…می گم اگه دوست داری باهام این زنگ رو بیا بیرون باید با چند نفر آشنات کنم
A:🤗البته
که بعدش ادرین با نینو رفت بیرون…منم با الیا رفتم.
توی حیاط دانشگاه داشتم فقط به ادرین نگاه می کردم که یه لحظه نگام کرد و سریع نگام رو ازش دزدیدم که وقتی دوباره بهش نگاه کردم دیگه نگام نمی کرد. یه نفس عمیق کشیدم و دوباره بهش نگاه کردم تا اینکه کیم یه بطری اب رو ریخت رو ادرین و ادرین کل لباس هاش خیس شد..